غیبتهای طولانی

ساخت وبلاگ

از وقتی اومدیم اهواز گرفتاریام خیلی زیاد شده مدتیه وب دو تا عسلم رو بروز نکردم. امتحانات خیلی خسته و عصبی و بی حوصله ام کرده . بچه ها هر دو خیلی تغییر کردن از چی بگم:... نمکتر از گذشته... هر روز عسل تر از دیروز... الان دو تا کاردستیم خوابن از فرصت استفاده میکنم و تعدادی از وقایع مهم رو مینویسم:

دخملک وقتی دیر بهش رسیدگی بشه یا وقتی گریه میکنه متوجه نشیم علت گریه اش چیه انچنان مث ادم بزرگا میزنه تو صورت خودش و جیغ میزنه و انگشتاشو میکشه به صورتش که صورت قشنگشو خط میندازه... خیلی نمکدونه

کمی لاغر شده

فردا باید بره رشد و پایش بررسی بشه واکسن هم داره

آقو آقو میکنه.

یک عشوه های بکش مرگ من واسه باباش و امیر میکنه که بیا و ببین...

عاشق امیره... هر بلایی امیر سرش میاره فقط میخنده...

دارم بهش یاد میدم با چشماش باهام حرف میزنه. خیلی زبان قشنگی بینمون جریان داره.

شیطون شده و درست شیر نمی خوره.

عاشق حمامه

رنگ زرد خیلی بهش میاد

رنگ چشماش در حال تغییره

دخترم ماه گذشته سرما خورد. الهی بمیرم خیلی بد بود... ضعیف شد.

چند روزیه غذا میزنم سر زبونش.

از پوشک متنفره و وقتی دارم پوشکش میکنم مرتب جا خالی میده. با نمک... راستش حق داره چون اصلا شبا جاشو خیس نمیکنه .

دوست دارم گازش بگیرم و فشارش بدم به خودم. ولی دلم نمیاد اخه دخملم از پنبه هم نازکتره...

بعد از سالها تاخیر...
ما را در سایت بعد از سالها تاخیر دنبال می کنید

برچسب : غیبتهای, نویسنده : artemiskarimi بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 16:36